دولت کرزی
شرمندهء کابینه شدیم دولت کرزی ... در بست فروخته شده ایم دولت کرزی
این چور تو بد قسم مرا کشته، خدایا!...محتاج زر و کان تو ام دولت کرزی
دوزدی گری و معرفتت ورد زبان است... چیزی که عیان است چی حاجت به بیان است
قرض های کلانی که گرفتی تو ز مردم .... از مهر و صفای دلت ای دوست نشان است
هر چند زدی قفل کلانی تو به هر بانگ...دگیر ندهی وام به صد عذرو بهانه
اما جهت برق رسانی تو به برچی .... کردی سویم از راه کرم وام روانه
از خانه چراغی که روا بود ستاندی ... با برق نیمه روزه هزار دل تو تپاندی
تاریک شده از لطف وجود تو ای برچی .... نی روشنی ماندست و نی برق خصوصی
خاموش شده کابل ولی، برچی چنان کور.... پورنور شده یک ارگ و یک خانهء خلیلی
وقتم نشود زایع برای صف دیزل ... تا غر بزند بر سرمن مادر دختر
هر روز نسوزد موتور پنکه و یخچال... تا بابت پولش بشوم غمگین و حیران
جاوید بیبن کشور ما نور فشان است .... گاهی خلیلی خر و گاهی دیگران است
شرمنده ام البته ازین کار که دائیم .... دستم به گدایی به سوی مردم جاهل
نظرات شما عزیزان: